توضیحات
در جستجوی آلاسکا
کتاب در جست و جوی آلاسکا، رمانی نوشته ی جان گرین است که اولین بار در سال 2005 منتشر شد. مایلز پاج هالتر از زندگی امن خود در خانه خسته شده است. تمام زندگی مایلز بدون اتفاقی خاص سپری شده و علاقه ی شدیدش به آخرین سخنان چهره های برجسته، فقط و فقط او را نسبت به تجربه ی ماجراجویی، مشتاق تر کرده است. مایلز به دنیای گاهاً دیوانه وار و پرماجرای مدرسه ی شبانه روزی کالور کریک قدم می گذارد و زندگی اش کاملاً با گذشته متفاوت می شود، زیرا در این مدرسه، آلاسکا یانگ حضور دارد؛ دختری جذاب، باهوش، بامزه، کله شق و بسیار شگفت انگیز. آلاسکا خودش به تنهایی یک ماجراجویی بزرگ به حساب می آید. این دختر، مایلز را به جهان خود می کشاند و قلب او را می رباید… اما اتفاقی به وقوع می پیوندد که همه چیز را کاملاً دگرگون می کند.
درباره کتاب در جستجوی آلاسکا
کتاب در جست و جوی آلاسکا اولین اثر جان گرین نویسندهی معروف آمریکایی است که نزدیک به هفت سال یکی از پرفروشترین کتابهای کودکان و نوجوانان بود. گرین، استادانه احساسات نوجوانان داستان را توصیف میکند و معجونی از عشقها و غمهای این شخصیتها را به شما تقدیم میکند.
این بار هم شخصیت اصلی داستان جان گرین (John Green) نوجوانی به نام مایلز هالتر است. او زندگی یکنواختی دارد و از این موضوع خسته شده است و برای همین تصمیم میگیرد تغییری در زندگی خود ایجاد کند و به مدرسهی شبانه روزی میرود. در همین مدرسه با دختری به نام آلاسکا آشنا میشود. آلاسکا دختر عجیبی است و ذهن متفاوتی دارد. این آشنایی برای همیشه زندگی مایلز را تغییر میدهد. آلاسکا به این پسر کمک میکند تا در مسیر خواستههایش قدم بردارد و مایلز هم به او دل میبندد. البته این کتاب صرفاً یک داستان عاشقانهی ساده نیست و در ادامه اتفاقهایی رخ میدهد و همهچیز برای همیشه تغییر میکند.
یکی از جذابیتهای اصلی کتاب در جست و جوی آلاسکا (Looking for Alaska) شخصیتهای نوجوان داستان هستند که با هم از زمین تا آسمان تفاوت دارند و همین تضاد موجود در شخصیتها، موقعیتهای عجیب و طنزآلودی در طول داستان به وجود میآورد.
در بخشی از کتاب در جستوجوی آلاسکا میخوانیم:
فلوریدا خیلی گرم و شرجی بود. آنقدر گرم بود که لباسها مثل چسب نواری به تن آدم میچسبید و عرق، شرشر از پیشانی جاری میشد و در چشم آدم میچکید. ولی هوا فقط در فضای آزاد گرم بود و من هم فقط زمانی بیرون میرفتم که بخواهم از ساختمانی دارای سیستم سرمایش به ساختمان دیگری بروم که آن هم تهویهی مطبوع داشت.
این شرایط جوی نمیتوانست مرا برای رویارویی با گرمای شدیدی آماده کند. که آدم در بیستوپنج کیلومتری برمینگهام در آلاباما و در آموزشگاه شبانهروزی کلور کریک با آن مواجه میشود. ماشین شاسی بلند مادر و پدرم چند قدم دورتر از درِ اتاقِ شمارهی چهلوسه در خوابگاه و وسط چمن پارک شد. اما هربار که برای رفتن بهسمت اتاق یا ماشین، چند قدم زیر آفتاب برمیداشتم. اشعهی خورشید از لباسهایم رد میشد و با چنان قدرت بیرحمانهای پوستم را میسوزاند که باعث میشد به یاد آتش جهنم بیفتم و واقعاً از آن بترسم. داشتم وسایلی را از ماشین بیرون میآوردم که بیشترشان به نظرم زیادی بودند.