توضیحات
Coraline
The day after they moved in, Coraline went exploring….
In Coraline’s family’s new flat are twenty-one windows and fourteen doors. Thirteen of the doors open and close.
The fourteenth is locked, and on the other side is only a brick wall, until the day Coraline unlocks the door to find a passage to another flat in another house just like her own. Only it’s different.
At first, things seem marvelous in the other flat. The food is better. The toy box is filled with wind-up angels that flutter around the bedroom, books whose pictures writhe and crawl and shimmer, little dinosaur skulls that chatter their teeth. But there’s another mother, and another father, and they want Coraline to stay with them and be their little girl. They want to change her and never let her go.
Other children are trapped there as well, lost souls behind the mirrors. Coraline is their only hope of rescue. She will have to fight with all her wits and all the tools she can find if she is to save the lost children, her ordinary life, and herself.
درباره کتاب
روز بعد از نقل مکان آنها، کورالین به کاوش رفت… در آپارتمان جدید خانواده کورالین، بیست و یک پنجره و چهارده در وجود دارد. سیزده در باز و بسته می شود. چهاردهم قفل است، و در طرف دیگر فقط یک دیوار آجری است، تا روزی که کورالین قفل در را باز می کند تا گذرگاهی به آپارتمان دیگری در خانه ای دیگر درست مانند خانه خودش پیدا کند. فقط فرق داره
در ابتدا، همه چیز در آپارتمان دیگر شگفت انگیز به نظر می رسد. غذاش بهتره جعبه اسباببازی پر از فرشتههای بادگیر است که در اتاق خواب بال میزنند، کتابهایی که عکسهایشان میپیچد، میخزد و میدرخشد، جمجمههای دایناسور کوچکی که دندانهایشان به هم میخورد. اما یک مادر دیگر و یک پدر دیگر هستند و آنها می خواهند کورالین پیش آنها بماند و دختر کوچک آنها باشد. آنها می خواهند او را تغییر دهند و هرگز او را رها نمی کنند. بچه های دیگر نیز در آنجا گیر افتاده اند، روح های گمشده پشت آینه ها. کورالین تنها امید آنها برای نجات است. اگر بخواهد بچه های گمشده، زندگی معمولی اش و خودش را نجات دهد، باید با تمام عقل و ابزاری که می تواند پیدا کند مبارزه کند.