توضیحات
دختر پرتقالی
کتاب دختر پرتقالی (Appelsinpiken) از یوستین گردر در سال 2003 منتشر شده است. این کتاب داستان نوجوانی است به نام جورج که پدر او سالها پیش در زمان کودکی جورج مرده است.
جورج نامهای دریافت میکند که آن را پدرش هنگامی که بیمار بوده برای جورج نوشته است. این پدر و پسر در دو زمان مختلف با هم ارتباط برقرار میکنند و در قالب داستان دختر پرتقالی گفتگویی بین آنها شکل میگیرد و داستان اینگونه آغاز میشود:« پدرم یازده سال پیش از دنیا رفت. در آن زمان من چهار سال بیشتر نداشتم و در خواب هم نمیدیدم که روزی بتوانم دوباره با او ارتباط برقرار کنم. اما حالا قرار است هر دو با هم کتابی بنویسیم. اینها اولین سطرهای این کتابند که من به تنهایی به روی کاغذ میآورم اما به زودی پدرم نیز مرا همراهی میکند. زیرا او حرفهای بیشتری برای گفت دارد.»
این پدر و پسر دربارهی عشق، زندگی و تنفر برای هم مینویسند و جورج نگرش جدیدی نسبت به زندگی پیدا میکند. در این داستان پدر جورج از عشق خود به دختری میگوید که برای بار اول او را در مترو ملاقات میکند. این دختر با خود تعداد زیادی پرتقال دارد و توجه پدر جورج را به خود جلب میکند.
«اوا دا» Eva Dahr کارگردان نوروژی در سال 2009 براساس داستان کتاب دختر پرتقالی فیلمی با همان عنوان کتاب ساخت. این فیلم درام و رمانتیک داستان عاشقانهای است که مانند کتاب به سوالات مهمی دربارهی وجود انسان و زندگی پاسخ میدهد.
نقد و بررسی کتاب دختر پرتقالی
فلسفه علمیست پیچیده و کمی غیرقابل درک برای افرادی که در این رشته تحصیل نکردند. نوشتن از فلسفه کار آسانی نیست زیرا واکاوی اسرار زندگی نیاز به مهارت خاصی دارد. یوستین گردر همواره در آثارش با زبانی ساده و سفر در زمان توجه علاقهمندان به فلسفه را جلب کرده است. او شما را از رمز و راز این دنیای سحرآمیز و پر از سوال و پیچیدگی مطلع میکند.
دختر پرتقالی کتاب دیگری از یوستین گردر است که در قالب رمان عاشقانه در دنیای فلسفه غرق میشوید.
یوستین گردر، استاد فلسفه به زبان عامیانه
یوستین گردر (Jostein Gaarder ) در سال 1952 در نروژ به دنیا آمد. او در خانوادهای تحصیل کرده بزرگ شد و از کودکی علاقهی زیادی به نوشتن داشت. او تحصیلات خود را در رشتههای الهیات، ادبیات و فلسفه به سرانجام رساند و پس از ازدواج، به طور جدی نویسندگی را دنبال کرد و در تالیف چند کتاب در زمینهی فلسفه همکاری کرد.
یوستین در این سالها به تدریس مشغول بود و کتاب «راز فال ورق» را در سال 1990 منتشر کرد. این کتاب یکی از شاهکارهای این نویسنده به حساب میآید؛ در 53 فصل گردر ماجرای سفر پسری را روایت میکند که همراه پدرش به دنبال مادرش هست؛ این کتاب به سرعت موفق شد به زبانهای مختلف در سراسر جهان ترجمه شود. او برای این کتاب جایزهی منتقدین ادبیات نروژ برای بهترین اثر ادبیات کودکان و نوجوانان و جایزه ادبی وزارت امور علمی و فرهنگی را گرفت.
در بخشی از کتاب میخوانیم
«درست نمیدانستم که باید این داستان را باور کنم یا نه. هیچگاه کسی نمیتواند یقین داشته باشد که پدر، مادر یا مادربزرگش حقیقت را گفته باشند به خصوص وقتی که موضوع حساسی هم در میان باشد. اما نمیدانم چرا کسی یازده سال پیش فکرش را به کار نینداخت که کامپیوتر پدرم را روشن کند که نامهها را با آن نوشته بود. این موضوع برای من معمای بزرگی است. البته شاید هم آنها سعی کرده باشند که این کار را بکنند اما قوهی تخیلشان چندان قوی نبوده که بتوانند رمز آن را در بیاورند. در حالی که کامپیوتر ها در ان زمان پیچیده نبود و رمز آنها حداکثر هشت حرف داشت. واقعا باورنکردنی است.
بعد هم کامپیوتر پدر را در اتاق زیر شیروانی گذاشتند. موضوع کامپیوتر پدر را بعدها به طور دقیقتری شرح میدهم. اما حالا دیگر پدرم باید صحبت کند و من هم در لابهلای حرفهای او نقد و تفسیر خودم را خواهم داشت و در پایان هم شرحی بر آن خواهم نوشت و باید اینطور باشد زیرا پدرم در نامهی مفصل و طولانیش سوالهای پرمعنی و مشکلی کرده و جوابهای من برای او اهمیت زیادی دارد. با یک شیشه کوکاکولا و کاغذهایم به اتاقم رفتم و در را به روی خودم قفل کردم؛ کاری که هرگز نکرده بودم…حالا سعی میکنم دوباره چند میلیارد سال به عقب برگردم زیرا باید تصمیم بگیرم که در چند میلیارد سال دیگر در کرهی زمین زندگی بکنم یا نکنم.