توضیحات
لاشه لطیف
گوشت لطیف است
کسب و کار مارکوس سلاخی آدمی زاد است.
هرچند دیگر هیچ کس به روی خودش نمی آورد و از این عنوان استفاده نمی کند.
همسر مارکوس او را ترک کرد و پدرش در دریای فراموشی دست و پا می زند و خودش هم تمام رمقی را که برایش ماند صرف از یاد برد راه امرار معاشش می کند.
همه چیز در چشم برهم زدنی اتفاق افتاد.
ویروسی ناشناخته گوشت حیوانات را مسموم کرد. و دولت خورد گوشت آدمی زاد را با برچسب ((گوشت مخصوص)) قانونی اعلام کرد.
هر شکلی از روابط انسانی برای کارکنان سلاخ خانه مجازات مرگ در پی دارد.
مارکوس ذهنش را با اعداد و جزئیات تولید مشغول نگه می دارد.
اما یک روز هدیه ای به دستش می رسد که فکر آنچه را از دست رفت. و آنچه را هنوز می تواند نجات دهدمثل خوره به جانش می اندازد.
درباره کتاب لاشه لطیف
آثار داستانی کوتاه و بلند آگوستینا باستریکای آرژانتینی را به طنز تلخ تصاویر و توصیفات پادآرمانشهری و پیش بینی فروپاشی های اجتماعی و زیست محیطی و به کلام درآوردنه رنج انسان در مواجهه با طبیعت و هم نوعانش می شناسند.
لاشه لطیف دومین رمان باستریکا نمونه اعلاییست از تلاش او برای درهم آمیختنه این مضامین.
منتقد نیویورک تایمز در باره لاشهی لطیف می نویسد: درست از لحظه ای که کتاب را در دست می گیرید خودتان را هم لرزان و ترسان در صف سلاخی می بینید. و شک نداید آنچه پیش رو دارید ذره ای از آنچه پشت سر گذاشته اید بهتر نخواهد بود.