توضیحات
هزاران فرسنگ تا آزادی
درباره اردوگاه های وحشتناک کار در کشور شنیدم،جایی که همین حالا حداقل صدو پنجاه زندانی به آرامی می میرند. وقتی کره شمالی زندگی می کردم،حتی روحم از این اردوگاه ها خبر نداشت؛فقط می دانستم که مردم ناپدید می شوند.در سئول، اغلب درباره پناهندگی می شنوی که آنها هم مثل من فرار کرده اند.حالا فهمیده ام که کشور ما در واقع زندانی بزرگ است،جایی که باز داشت شدگان از بدبختیشان بی خبرند،زیرا اولین الویت آن ها همیشه جنگیدن برای زندگیشان بوده است.
درباره کتاب هزاران فرسنگ تا آزادی
کتاب هزار فرسنگ تا آزادی نوشتهٔ یون سون کیم داستان فرار هیجانانگیز او از کشور کرهٔ شمالی است. کشوری کمونیستی که مردمش همچون کارگرانی از همهجا بیخبر روزگار میگذرانند. او در ۱۲سالگی در حالی که مادر و خواهرش در گیرودار قحطی اوایل دههٔ نود، برای تهیهٔ غذا از خانه بیرون رفتهاند. بهتنهایی و بدون هیچ پولی سوار اتوبوس میشود تا خود را نجات دهد.
در اوایل دههٔ نود، شهر پیونگ یانگ شاهد یک قحطی مرگبار بود. بر اساس گزارشهایی که آن روزها مخابره میشد، هزاران کارگر گرسنه در خیابانها پرسه میزدند و در کمال ناامیدی تلاش میکردند تا غذایی برای سیرکردن شکم خود و خانوادههایشان پیدا کنند. آنها قربانی یکی از رازآلودترین فجایع کرهٔ شمالی شده بودند: قحطی بزرگی که به خاطر برنامهریزی نادرست، انزوا و سیاستهای غیرمسئولانه موسوم به «خوداتکایی» جمعیت ۲۵ میلیونی این کشور را به مرز نابودی کشانده بود.
این رمان گوشهای از رنج و سختی مردم بیپناه این کشور را در جریان قحطی توصیف کرده است.