توضیحات
عشق و ژلاتو
لینا دختر جوانی است که با مادرش زندگی میکند، لینا متوجه میشود مادرش سرطان دارد و این بیماری روز به روز در حال پیشرفت است. مادر لینا با قطعیت از او میخواهد که به ایتالیا برود تا مردی به نام هاوارد را بببیند. لینا توان اینکار را ندارد زندگی با یک غریبه در توان او نیست اما مادر کوتاه نمیآید. لینا مجبور به تسلیم میشود و به ایتالیا سفر میکند بدون آگاهی از این حقیقت که هاوارد واقعا چه کسی است.
درباره کتاب عشق و ژلاتو
لینا تابستان خود را در توسکانی می گذراند ، اما این مکان دیگر حال و هوای آفتاب معروف و منظره افسانه ای ایتالیا را ندارد. او فقط آنجاست زیرا آرزوی مرگ مادرش این بود که او پدرش را بشناسد. اما چه جور پدری که شانزده سال نیست؟ تمام کاری که لینا می خواهد انجام دهد بازگشت به خانه است.
شما داستان را از جایی آغاز خواهید کرد که ناگهان لینا شخصیت ماجراجو و اصلی این نمایش در حال کشف یک دنیای جادویی از عاشقانه ها و دنیای مرموز و مخفی پنهانی است.
دنیایی که به لینا کمک می کند تا قدم های مادرش را دنبال کند و رازی را که برای مدت طولانی نگه داشته شده است ، کشف کند. این یک راز است که همه چیزهایی را که لینا درباره مادرش ، پدرش – و حتی خودش می دانست تغییر خواهد داد.
بخشهایی از کتاب
فقط اینکه، هویت واقعی هاوارد چیزی بود که مادرم حداقل باید اشارهای به آن میکرد.
هاوارد درِ صندوق را بست و من صاف نشستم و کمی توی کولهپشتیام سرک کشیدم تا چند ثانیهٔ دیگر برای خودم وقت بخرم. لینا، فکر کن. تو توی یه کشور غریب، تنهایی. یه غول واقعی بهعنوان پدرت پا گذاشته توی زندگیت و خونهٔ جدیدت میتونه محل فیلمبرداری یه فیلم آخرالزمانِ زامبی باشه! یه کاری بکن.
اما چه کاری؟ بهجز قاپیدن کلید ماشین از هاوارد، هیچ راهی برای نرفتن به داخل آن خانه به ذهنم نمیرسید.
درنهایت، کمربندم را باز کردم و دنبال او بهطرف درِ ورودی رفتم.