سبد خرید شما خالی است.

ورود و ثبت نام

اهریمنان زیبا

59,000 تومان

توضیحات

اهریمنان زیبا

اهریمنان زیبا مجموعه‌ای از داستان‌های فانتزی سیاه‌اند که در نوع خود شگفت انگیز و منحصر به فردند.

فانتزی سیاه یک گونه هنری است که می‌تواند به آثار ادبی و هنری و سینمایی اشاره داشته باشد. اثاری که امیخته‌ای از خیال‌پردازی با عناصر وحشت هستند، با این حال، برخلاف ژانر وحشت، هدف داستان، ترساندن خواننده نیست.

این اثر با عنوان اصلی Pretty Monsters شامل ده داستان کوتاه است که در سال ۲۰۱۰ در انتشارات Canongate به چاپ رسید. این داستان‌ها پیش‌تر در مجموعه‌های پراکنده نیز منتشر شده بود، جز داستان «اهریمنان زیبا» که برای نخستین بار در این مجموعه به چاپ رسیده است.

 درباره کلی لینک

کلی لینک یکی از بهترین فانتزی‌نویسان زنده دنیاست. او متولد ۱۹۶۹، امریکا است و مجموعه داستان‌هایی به سبک علمی‌تخیلی، فانتزی، رئالیسم، رئالیسم جادویی و جنایی ترسناک می‌نویسد.

داستان‌های لینک برندهٔ جوایزی از جمله جایزهٔ هوگو، سه جایزهٔ نبیولا و جایزهٔ جهانی فانتزی بوده است. او فارغ‌التحصیل دانشگاه کلمبیا در نیویورک است و به‌همراه همسرش گوین گرانت، انتشارات Small Beer را اداره می‌کنند.

درباره کتاب

 هیولا

در خوابگاه ۶ هیچ‌کس دلش نمی‌خواست به اردو برود. هوا بارانی بود و این یعنی مجبور بودی روی کوله‌پشتی‌ات و اطراف کیسه‌خوابت کیسهٔ زباله بکشی، که هیچ توفیری هم نداشت. کیسه‌خواب‌ها به‌هرحال خیس می‌شدند. بعضی کیسه‌خواب‌های خیس، بعد بویی شبیه به ادرار می‌گرفتند، و چادرها هیچ‌چیز نشده بوی کپک داشتند. با وجود علم‌کردن چادر، آب روی زیرانداز آن جمع می‌شد. در هر چادر سه پسر جای می‌گرفتند و فقط پسری که وسط می‌خوابید خشک می‌ماند. دو نفر دیگر در دو طرف چادر به‌زور جا می‌شدند و هر زمان که به نایلون می‌خوردند، بی‌بروبرگرد آب از بیرون به داخل سرازیر می‌شد.

از همهٔ این‌ها گذشته، یک نفر در خوابگاه ۴ هیولایی در جنگل دید بود. بچه‌های خوابگاه ۴ از وقتی برگشته بودند داستان‌ها نقل می‌کردند. خوابگاه ۶ هیچ شانس بردی نداشت. اگر خوابگاه ۶ هیولا را نمی‌دید، خوابگاه ۴ برگ برنده را در دست می‌گرفت که تقدیر آن‌ها را برگزیده است. اگر خوابگاه ۶ هیولایی می‌دید ـ اما آخر کی دلش می‌خواهد که هیولا ببیند، حتی اگر به معنای آن باشد که دربارهٔ آن ناگزیر باشید داد سخن سر دهید؟ هیچ‌کس در خوابگاه ۶ دلش چنین چیزی نمی‌خواست، به‌جز جیمز لوربیک، که فکر می‌کرد هیولاها جان می‌دهند برای ترساندن بقیه. اما، آخر جیمز لوربیک از آن پوست‌خرکن‌های شیکاگویی بود و بارزترین ویژگی‌اش پاهایش بود که بوی وحشتناکی می‌داد. این هم یکی دیگر از مسائل اردو بود. کسی که با جیمز لوربیک هم‌چادر می‌شد، بوی پاهای او بر دیگر ذکر مصیبت‌ها افزوده می‌شد.

هنوز هیچ بررسی وجود ندارد.
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
  • فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش‌از‌حدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحه‌کلید بپرهیزید.
  • نظرات خود را براساس تجربه و استفاده‌ی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمه‌‌ای خودداری کنید.
  • بهتر است در نظرات خود از تمرکز روی عناصر متغیر مثل قیمت، پرهیز کنید.
  • به کاربران و سایر اشخاص احترام بگذارید. پیام‌هایی که شامل محتوای توهین‌آمیز و کلمات نامناسب باشند، حذف می‌شوند.