توضیحات
اقیانوس انتهای جاده
اقیانوس انتهای جاده اثر نیل گیمن، نویسنده انگلیسی ژانر علمی-تخیلی و فانتزی است. وی در سال ۲۰۰۲ برنده جایزههای هوگو و نبولا شده است.
اقیانوس انتهای جاده روایت مردی میانسال برای شرکت در یک مراسم یادبود است. وی به محله دوران کودکیاش بازمیگردد؛ خانهشان از میان رفته اما او ناخودآگاه به مزرعهای که در انتهای جاده قرار دارد کشانده میشود؛ جاییکه در هفتسالگی با دخترکی فراموشنشدنی به نام لتی همپستاک، مادرش و مادربزرگش آشنا شده بود. او که از دهها سال پیش دیگر دخترک را از یاد برده بود، حالا با نشستن در کنار برکهای که لتی آن را اقیانوس مینامید، گذشتههای دور را به خاطر میآورد؛ گذشتهای که میتوانست برای هرکس بسیار خطرناک و هولناک باشد، چه برسد به پسربچهای هفتساله… .
منتقدان درباره اقیانوس انتهای جاده گفنهاند: «اثری تکاندهنده و استادانه با روایتی غریب که ما به زوایای تاریکِ بیرون و درون آدمی میبرد. قصهای به ظرافت بالهای پروانه و هراسانگیز همچون خنجری در تاریکی».
درباره کتاب اقیانوس انتهای جاده
لتی مرا به بیشهای از درختهای فندق در جادهٔ قدیمی برد (فندقهای دُمگربهای در بهار شاخههای سنگینی دارند) و شاخهٔ کوچکی را کند. بعد با چاقویش پوست شاخه را کند، طوری که انگار دههزار بار اینکار را کرده بود، دوباره آن را برید تا شبیه حرف Y شد. بعد چاقو را کنار گذاشت (نمیدانم کجا گذاشتش) و دو سر Y را در دو دستش گرفت.
به من گفت: «نمیخوام طلا پیدا کنم، فقط ازش بهعنوان راهنما استفاده میکنم. بهنظرم اول باید دنبال یه … مگسِگوشت بگردیم. یا چیزی آبیارغوانی و براق.»
به اطراف نگاه کردم. «من که همچین چیزی نمیبینم.»
گفت:«میآد.»
در میان علفها که میرفتیم خیره به اطراف نگاه کردم، مرغی سرخوقهوهای داشت کنار جاده دان میخورد، تعدادی ماشینآلات زنگزدهٔ کشاورزی، میز پایهخرک چوبی در کنار جاده و شش دبهٔ خالی شیر که روی آن قرار داشت. خانهٔ روستایی آجرقرمز همپستاک را دیدم که مثل حیوانی درحالاستراحت کز کرده و آرام بود. گلهای بهاری را دیدم؛ گلهای مینای زرد و سفید که همهجا را پر کرده بود، قاصدکهای طلایی و آلاله، و گلاستکانی تنهایی که دیگر فصلش گذشته بود در سایههای زیر میز پایهخرک که شبنمِ روی آن هنوز داشت میدرخشید….
پرسیدم: «اونه؟»
لتی با تایید گفت: «چشمای تیزبینی داری.»